غزل شماره 52 فال حافظ : روزگاریست که سودای بتان دین من است نویسنده: دایان شاپ 2020-08-27 ارسال دیدگاه غزل فال شما : روزگاریست که سودای بتان دین من استغم این کار نشاط دل غمگین من استدیدن روی تو را دیده جان بین بایدوین کجا مرتبه چشم جهان بین من استیار من باش که زیب فلک و زینت دهراز مه روی تو و اشک چو پروین من استتا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کردخلق را ورد زبان مدحت و تحسین من استدولت فقر خدایا به من ارزانی دارکاین کرامت سبب حشمت و تمکین من استواعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروشزان که منزلگه سلطان دل مسکین من استیا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیستکه مغیلان طریقش گل و نسرین من استحافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوانکه لبش جرعه کش خسرو شیرین من است پخش آنلاین این غزل تعبیر فال شما : خستگی بر شما غلبه کرده و احساس می کنید راه گریزی از شرایطی که در آن هستید ندارید، به خداوند متعال توکل کنید و امید خود را از دست ندهید.زودرنج هستید و زود از کوره در می روید، مراقب باشید چون ممکن است اطرافیان را از خود رنجانده و پشیمان شوید. برای رسیدن به مقصود و هدفی که دارید تلاش و کوشش و فداکاری لازم است.فقر و بی پولی شما را کلافه کرده و می خواهید هر چه زودتر از آن خلاص شوید، نگران نباشید و به حضرت دوست توکل کنید که به زودی مشکلات برطرف خواهد شد و دیگران در معجزه ای که برای شما رخ می دهد حیرت زده می شوند.دیگران را ببخشید و از کینه توزی برحذر باشید. به نظر میرسد که به شدت خسته شدهای. صبر و بردباری تو تمام شده و بسیار کلافهای. شاید این حالات باعث دل شکستگی تو نیز گردد. مراقب باش در این شرایط دیگران را نرنجانی. برای رسیدن به مقصود و هدفی که داری تلاش، کوشش و فداکاری لازم است.فقر و بیپولی تو را تحت فشار قرار داده است. مراد دل تو همان ثروت است که برای رسیدن به آن دست به هر کاری میزنی. نگران نباش روزی خواهد رسید که همه از دیدن تو در موقعیت مالی جدید انگشت به دهان میمانند. پس با تلاش روز افزون، به خداوند متعال تکیه داشته باش و امید خود را از دست مده. نتیجه فال شما: ۱- خود را سخت گرفتار این نیت کرده ای بطوریکه گریزی از آن نداری درحالیکه باید توکل برخدا کنی و امید به خدا داشته باشی زیرا در این راه باید رنجهای فراوانی را تحمل کنی و سختی های زیادی را به جان بخری اگر قادر هستی وارد شو و گرنه منصرف شود۲- خواجه دربیت ششم می فرماید : (پروزدگار این قبله گاه جای تفرج و گردشگاه کدام محبوبی است که تیغهای برنده خارهای راهش نز این عاشق برگ گل و نسرین می باشد) (خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )۳- انسانی عاطفی مهربان دلسوز آگاه مدیر ولی زود رنج و عصبانی هستید بطوریکه که برای خود از کاهی کوهی می سازی عزیزم زندگی را برای خود و اطرافیان سخت مگیر و آنها را ناراحت مکن به خدا همه تو را دوست دارند اما جنابعالی بسیار پرتوقع می باشد۴- اگر دوست داری این نیت انجام گیرد باید ایثار کنی زیراتلاش و کوشش همراه با فکر و اندیشه نردبان پیروزی است۵- چیزی گم کرده اید به زودی از آن خبری می رسد مسافرت را توصیه نمی کنم ولی خرید بسیار به موقع و فروش عادی می باشد ازدواج فعلاً برای او زود است مسافر شما موقعیت خوبی دارد جای نگرانی نمی باشد اتفاقی درزندگی شما روی داده که سخت ناراحت هستید درد دل خود را با همه کس در میان مگذارید که مردم یکرنگ نیستند شخصی به شما نارو زده و دل شما را خون کرده او آدم زیاد بدی نیست و این کارش عمدی نبوده بلکه از روی جهل و نادانی مرتکب شده است بخشش میوده ای شیرین دارد۶- علاقه جنابعای به زندگی باید بیشتر باشد مواظب اطراف خود باشید که درکمین شما هستند عده ای به زندگی شما حسادت می ورزند و دلیلش پیشرفت شما می باشد پس کوشش و تلاش خود را زیادتر کن که به موفقیت نزدیک میشوی۷- بگو مگوهای فراوان موجب دلسردی می شود هدیه ای برایش بخرید و دل او را به دست آوری درامور علمی موفقیت از آن شماست . شرح ابیات غزل: (۱) دیر زمانی است که اشتیاق دیدار زیبارویان راه و روش من و هیجان و اضطراب این کار سبب شادی دل غمزده من است.(۲) چشمی که توانایی دیدن جان را داشته باشد، باید تا روی تو را تماشا کند و این ویژگی هرگز در چشم دنیابین من وجود ندارد.(۳) یار و دلدار من باش که زیبایی آسمان و زینت این جهان به روی چون ماه تو و اشک چون پروین من وابسته است.(۴) از آن روزی که عشق تو به من راه و رسم سخنوری و شاعری آموخت تحسین و تمجید من ورد زبان همه مردم شده است.(۵) ای خدایا دولت بینیازی و خرسندی به من ارزانی دار که این بخشش و بزرگواری، سبب شکوه و شوکت واقعی من میشود.(۶) ای واعظ (منافق) که با شحنه شهر طرح دوستی ریختهیی! به من فخرمفروش چرا که دل محقر من منزل و جایگاه پادشاه است.(۷) خدایا! چه کسی به فیض دیدار اینقبله حاجت و منزلگاه مقصود نایل آمده که خار راه وصول به او برای من به مانند گل و نسرین است.(۸) حافظ دیگر از شوکت و احترام خسروپرویز سخنی مگو که او غلام فدایی و جرعهچش شاه شیرین کلام من است. کمی بیشتر در خصوص غزل فال تان بدانید: تفسیر عرفانی1. مدت زیادی است که عشق به زیبارویان، دین و آیین من شده است و من آنها را با تمام وجود دوست دارم و غم این عشق، سبب شادی و نشاط دل غمگین من است.2. ای یار! برای دیدن چهره ی زیبای تو، چشم حقیقت بین لازم است و این در مقام چشم جهان بین و مادی من نیست، تو خلقتی برتر از زیبارویان دیگر داری و من آن دید باطنی را که قادر به درک تو باشد، ندارم.3. ای معشوق! با من بساز و یار من باش تا بر اثر هم نشینی ماه روی تو با اشک های مانند ستارگان پروین من، آسمان و زمین آراسته و روشن شود. این عشق ماست که دنیا را زیبا می کند.4. از آن زمان که عشق تو طبع مرا لطیف کرد، همه ی مردم مرا به علت سرودن اشعار عاشقانه مدح و تحسین می کنند.5. خدایا! سعادت و نیکبختی فقر را به من عطا کن و مرا از این مردم بی نیاز کن تا روی نیازم فقط به تو باشد؛ زیرا این عنایت و بخشش تو سبب توانگری و ثبات و آرامش من می شود.6. ای واعظی که به دوستی با داروغه ی شهر افتخار می کنی! دیگر خودنمایی نکن؛ زیرا این دل شکسته و عاشق من است که جایگاه پادشاه است. خدا در قلب من است و نیازی به کس دیگر ندارم.7. ای خدا! آن معشوق زیبای من -که مانند کعبه ی آمال و آرزوهاست و در راه رسیدن به آن، دشواری ها قابل تحمل است -به چه کسی نظر دارد و روی خود را به که نشان می دهد؟8. ای حافظ! دیگر از عظمت و بزرگی خسرو پرویز سخن مگو و از داستانش یاد مکن؛ آن که من عاشق او هستم از همه زیبارویان این جهان، زیباتر است و گویی پرویز ساسانی هم تشنه ی چنین عشقی است. شرح غزل : معانی لغات غزل (۵۲)سودا: خرید و فروش، میل شدید و شوق زیاد نزدیک به دیوانگی،پیوسته اندیشه و خیال کسی را درسر پروراندن.بتان: کنایه از زیبارویان، بتها.دین: راه و روش، کیش و آیین.نشاط: شادی، هیجان، سرور.زیب: زینت.اشک چو پروین: کنایه از قطرههای پشت سرهم و یکجای اشک.ورد زبان: ذکر جاری بر زبان، حرف تکیه کلام.دولت فقر: (اضافه تشبیهی) نیک بختی سالک طریق کمال، امکانات حاصله از تهی دستی توأم با عزت نفس.ارزانیدار: ببخش، به آسانی دراختیار گذار.کرامت: بخشش از روی بزرگواری.حشمت و تمکین: شوکت و احترام، جاه و جلال، قوت و قدرت، شکوه توأم با قدرت و تسلط.واعظ شحنهشناس: واعظی که با شحنه شهر دوست وسر و سر دارد.کعبه مقصود: (اضافه تشبیهی) خواسته قلبی، مرکز آرزو.مغیلان: خاربیابان.جرعه کش: پیالهنوش، آن که پیاله می را یکباره سر میکشد، غلام فدایی شاه که پیش از شاه از پیاله شراب او کمی و جرعهیی مینوشد تا در صورت سمی بودن آن اثر سم در وجود او ظاهر و اگر شراب مسموم است بر شاه معلوم گردد تا شاه از خوردن آن انصراف حاصل کند، جرعه چش.معانی ابیات غزل (۵۲)(۱) دیر زمانی است که اشتیاق دیدار زیبارویان راه و روش من و هیجان و اضطراب این کار سبب شادی دل غمزده من است.(۲) چشمی که توانایی دیدن جان را داشته باشد، باید تا روی تو را تماشا کند و این ویژگی هرگز در چشم دنیابین من وجود ندارد.(۳) یار و دلدار من باش که زیبایی آسمان و زینت این جهان به روی چون ماه تو و اشک چون پروین من وابسته است.(۴) از آن روزی که عشق تو به من راه و رسم سخنوری و شاعری آموخت تحسین و تمجید من ورد زبان همه مردم شده است.(۵) ای خدایا دولت بینیازی و خرسندی به من ارزانی دار که این بخشش و بزرگواری، سبب شکوه و شوکت واقعی من میشود.(۶) ای واعظ (منافق) که با شحنه شهر طرح دوستی ریختهیی! به من فخرمفروش چرا که دل محقر من منزل و جایگاه پادشاه است.(۷) خدایا! چه کسی به فیض دیدار اینقبله حاجت و منزلگاه مقصود نایل آمده که خار راه وصول به او برای من به مانند گل و نسرین است.(۸) حافظ دیگر از شوکت و احترام خسروپرویز سخنی مگو که او غلام فدایی و جرعهچش شاه شیرین کلام من است.شرح ابیات غزل (۵۲)وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتبحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور*این غزل در مدح شاه شجاع و در زمانی سروده شده است که اشتیاق و رقابت به نزدیکی دربار او در ضمیر باطن حافظ و رقیب صوفی مسلک او شیخ علی کلاه شدت داشته است.شاعر در بیت اول اشتیاق دیرینه خود را نسبت به شاه بازگو میکند و در بیت دوم چکیده یک مبحث فلسفی یونان قدیم را در مضمون شعر خود میگنجاند. در یونان قدیم فلاسفه، عالم وجود را از دو قسمت ماده و معنا متشکل میدانستند که دنیا مظهر ماده و روح نشانه معنا بود. به عبارت دیگر جهان مادی را جسم و خدا را به منزله روح آن تصور میکردند. حافظ در این بیت میگوید که برای دیدن روی جانبخش تو احتیاج به چشمی است که قادر به دیدن روح وجان باشد و چشم جهانبین و مادهنگر من چنین قدرت و مرتبت را ندارد. در ضمن اشارهیی است به آیه شریفه ۱۰۳ سوره انعام: لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر.دربیت پنجم شاعر در حق خود دعا کرده از خداوند میخواهد که به او دولت فقر و بینیازی عطا کند تا محتاج به حاکمان وسلاطین زورگو نباشد و این موضوع که در وسط غزلی که به منظور مدح پادشاهی طراحی شده، حافظ از خدای خود دولت فقر و بینیازی طلب میکند، دلنگرانی او را از امور مادی معیشت از یکطرف و عزت نفس او را از طرف دیگر میرساند واین خود دلیلی است براینکه حافظ از گفتن تملق بیزار است و ضرورت موقعیت، او را وادار به تعریف در پرده ایهام میکند.در بیت ششم اشارتی به شیخ علیکلاه یعنی رقیب و مخالف خود دارد که درصدد نزدیک شدن به مرکز قدرت است. حافظ دراین بیت هم حالت نگرانی خود را از این رقیب و هم حالت بیاعتنایی خویش را بیان میدارد و چنین اشاره و مضمونی درباره این صوفی متظاهر در غزلی دیگر نیز آمده است.***شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان غزل به قلم علامه قزوینی : روزگاریست که سودای بتان دین من استغم این کار نشاط دل غمگین من استدیدن روی تو را دیده جان بین بایدوین کجا مرتبه چشم جهان بین من استیار من باش که زیب فلک و زینت دهراز مه روی تو و اشک چو پروین من استتا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کردخلق را ورد زبان مدحت و تحسین من استدولت فقر خدایا به من ارزانی دارکاین کرامت سبب حشمت و تمکین من استواعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروشزان که منزلگه سلطان دل مسکین من استیا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیستکه مغیلان طریقش گل و نسرین من استحافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوانکه لبش جرعه کش خسرو شیرین من است غزل به قلم عطاری کرمانی : روزگاریست ه سودای بتاندینمناست غم اینکار نشاط دل غمگین من استدیدن لعل ترا دیدهجان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهانبین من استیارمن باشکه زیب فل و زینت دهر از مه روی تو واشک چو پروینمناستتامراعشق تو تعلیم سخنگفتن داد خلق راورد زبان مدحت و تحسین من استدولت فقر خدایابخ من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکینمن استیارب آن کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریفش گل و نسرین من استواعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش زانکه منزلگه سلطاندل مسکنی من استحافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است 2359 نمایش فال حافظ برچسب ها: پیش بینی آینده تعبیر فال دیوان حافظ فال فال حافظ